در روزگاری نه چندان دور، پنجاه – شصت سالگی، سن قرار و آرام بود . پنجاه شصت ساله جزو بزرگان خاندان و خانواده بود و برای خودش احترام و
برو و بیایی داشت و زندگی اش کاملا تثبیت شده بود و امنیتی داشت و ثباتی !
امروز، اما، پنجاه – شصت ساله های ایرانی وضع دیگرى دارند ! نه مانند پنجاه – شصت ساله های جوامع سنتی و سالیان قبل، احترام بزرگتری و
ریش سفیدی دارند، و نه همچون پنجاه – شصت سالههای جوامع پیشرفته ، ثبات مالی و امنیت اجتماعی .
پنجاه – شصت سالۀ امروز ایرانی، هنوز دارد زبان خارجی یاد میگیرد ؛ در حالی که ذهنش دیگر به آمادگی ذهن بیست سالگی او نیست . او
نگرانیهای یک آدم بیست ساله را در جسم و روح یک پنجاه – شصت ساله به دوش میکشد .
پنجاه – شصت سالۀ امروز ، هم برای فرزندانش، و هم گاهی برای پدر و مادرش پدر و مادر است . او باید ستون محکم بزرگترها و کوچکترها باشد و
سفت و محکم بایستد و اصلاً احساس ضعف نکندو خیلی هم احساساتی نشود.
در روزگاری که نه فرزند بسیاری از پنجاه – شصت ساله ها برایشان تره برایش خرد میکنند و نه پدر و مادرشان، آنها باید حواسش به همۀ آنها
باشد . آنها باید هم باید مشکلات همه را سر و سامان دهند و هم مشکلات خودشان را .
پنجاه – شصت سالۀ امروز ، باید مسائل سن بلوغ فرزندش را حل کند و برای آیندۀ فرزندش آن هم در این اوضاع آشفته، تدبیر به خرج دهد .
او ، گرچه هنوز جسمش و روحش هزار طلب دارد، باید با تنهایی کنار بیاید؛ چرا که حتی اگر بتواند رابطۀ پیچیدۀ زناشویی را زنده و شاداب نگه دارد.
باز هم تنهاست ! چون وقت ندارد و امکانش نیست به این چیزها فکر کند . چون همه منتظر و متوقع از اویند .
پنجاه – شصت سالۀ روزگار ما همچنان باید چهاراسبه کار کند ؛ چون روزگارش ثبات اقتصادی ندارد، هنوز و آیندهاش نیز هنوز مبهم است و دیگر
بدنش طاقت اینجور کارکردن را ندارد .گاهی او فشار خونش بالا میرود و گاهی پایین ؛ گاهی نیز به تپش قلب دچار می شود !
پنحاه – شصت سالههاى این روزگار همانهایی هستند که در بلاتکلیفترین دوران این سرزمین رشد کردند و همۀ آزمون و خطاها روی آنها آزمایش
شد . در دوران نوجوانی و جوانی شان بدیهیترین تفریحات برای آنها جرم محسوب میشد. اینچنین بود که دلهره و ترس و نگرانی جزئی از
وجودشان شد و با آن بزرگ شدند.
آنها در بچگی مطیع بودند و در بزرگسالی نیز مطیع . آنها همیشه منتظر سرابی به نام آیندۀ بهتر بودند !
پنجاه – شصت سالهی عزیز !
اگر بخت با تو یار بود و زنده ماندی ، قوی باش ؛ خیلی قوی باش !
تو پنجاه – شصت سالۀ این روزگاری در این سرزمین؛ و نباید انتظار قرار و آرامشی مانند پنحاه – شصت سالههای پنجاه – شصت سال قبل را
داشته باشی .چون زندگی هنوز با تو خیلى کار دارد .
پ.ن :دلم رفت با این متن ! کاملا رفت !دلم برای اونی که فرستاده بودش هم رفت :(
- تاریخ : جمعه ۸ شهریور ۹۸
- ساعت : ۱۶ : ۰۶
- |
- نظرات [ ۳ ]