گودزیـــلای لــمـ ــیده بر ذهـن

دیوانه

 

امید صباغ نو میگه : آدم باید دیوونه باشه تا به یه جایی برسه ! آدم عاقل هرچقدرم بگه من فلانقدر کتاب خوندم و...

کاری نمیتونه بکنه.

خوش به حال دیوونه ها !

 

*

 

و من و من و من !

یه آدم بوقم که میخوام هی عاقل باشم . و هی به تمام دنیا میخوام اثبات کنم منطقی تر از من وجود نداره .آینده نگر تر از من ،

آدم پر خطوط قرمز تر از من ، بی احساس تر از من ، و هر چی تر از من وجود نداره !

 

:)

 

مثلا چیزی که واقعا دوست دارم رو میگم ندارم .

هم به خودم هم بقیه.

مثلا اون چیزی که دوست دارم و انکار میکنم که ندارم رو پاس میدم به بقیه.

و جوری رفتار میکنم که برام قدر شلغم ارزش داشته.

و بعد هی تو ذهنم کلی مورچه رژه میره.الان چی شد؟! الان چیزی که من دوست داشتم چی شد؟!

و نه تنها ادمای عاقل به هیچ خیر ندیده ای نمیرسن ادمایی که ادای عاقلا رو درمیارنم به هیچ چیزی نمیرسن :|

و اینکه...

واقعا برای خودم و این ضعف بزرگ رفتاری و این احتیاط سرسام آور متاسفم !

متاسفم دوست داشتنی های جذاب زندگیم که خیلی راحت ازتون میگذرم :)

متاسفم که براتون تلاش نمیکنم و میگم الان منطق حکم میکنه فلااااان !

و الان منطق حکم میکنه به من چه !

:)

الان بقیه چی فکر میکنن به من چه !

:)

الان چی میشه به من چه !

:)

ولی همه اینا حرفه و من ته همه اینا یه ادم محتاط منطقی ام که از دور با دیسیپلن زشتم باید براشون دست تکون بدم.

الانم کلی مورچه تو سرمه .

تعدادشون داره هی بیشتر و بیشتر میشه.قلقلک کف سرم شدیدتر و من بی اعصاب تر.

مورچه ها میگن انتخابای خوبی که شاید بهت نیان بهتر نیست از انتخابایی که انتخاب تو نیستن و انتخاب منطق حکم فرما

به جامعه اطرافته؟!

مورچه ها میخوان داد بزنن شک تو انتخابای خوب بده ! شک کردن به خودت بدتر !

ادا اومدن چیه بین این این همه ادابازی !

توام یه اداباز بین بقیه ادابازا !

جوکر 2020 !

 

 

پ.ن : برای خودم متاسفم .

 

پ.ن2 : برای خودم خیلی خیلی متاسفم .

 

پ.ن 3 : در عین حالیکه برای خودم زیاد متاسفم باید بگم که امشب شان چیزی که دوسش داشتمو اوردم پایین !

البته اون عظمتش کم نشد و من و مورچه هام ریز و ریز تر شدیم .

 

پ.ن4 : متاسفم !

 

 

Related image

 
 
 
 

 

ثبت نام تمااااام

چهار و نیم ساعت یه ثبت نام لنتی طول کشیددددددددددددد :|

حالا شما مسافت رفت و برگشت و دید زدن خوابگاهو فراموش کنید :|

منم هی از این پله به اون پله از انتشاراتی دانشگاه ب کافی نت از کافی نت به سایت دانشگاه از سایت به اتاق کنترل سلامت

از پیش دکی به محل ثبت نام اصلی که فرمارو تحویل میگرفتن و بعدم بخش فرهنگی و یه ستاره ی گنده که خورد بالای برگه 

بخش فرهنگی من  و دختره گفت :

تو رو که حتماااااا میگیرین (منطورش برای شرکت تو بخشای فرهنگی دانشگاه و کارای بسیج و جشنا و مراسما و .... )

خلاصه که با بچه های دانشگاهی بخش فرهنگی صمیمی شدم :)))

و تاکید کردم از دبیرستان به بعد جز درس هیچ فعالیت دیگه ای نکردم همه اون کارا مال قبل دبیرستانه خندیدن :)

اخرشم انتخاب واااااااحد :|

20 واحد

من جمعه و یکشنبه و دوشنبه هیچ کلاسی ندارم ولی بقیه روزا پر پره با حدود ده تا درس :|

یعنی عملا رفتن به خونه با این وضعیت زودتر از یه ماه کار عاقلانه ای نیست انگار :|

خوبی خوابگاه :

و شاید تنها خوبی خوابگاه و نه نه شاید دومین خوبی خوابگاه اینه که:

دختری که طبقه پایین تخت من میخوابه همشهری منه :)

و خوبی اولشم اینه خوابگاه تا دانشگاه فوقش  پیاده پنج دقیقه راهه .

اوایل ترم میگن بیکارترینی :|

کلی کتاب میبرم اونجا میزارم ته چمدونم میخونم از بیکاری در میام حس مفید بودنم میکنم.

مثل امروز که تو بارون هی از اینور دانشگاه برم اونور دانشگاه و بیام بیرون و .... :|

اه اه خیلی خستمممم !

واقعاااااا هااااااا !

 

.

 

بعد یه مادر رشتی اونجا بود برای ثبت نام پسرش مثل اینکه هم رشته من بود.

بعد داشت میگفت من نمیزارم پسرم اینجا بمانه. بشم گفتم بیا برگردیم رشت همونجا یه چیزی بخوان.

بعد پسره با یه حالت بیچاره و مفلوکی اون گوشه داشت میچرخید .

مشخص بود از این مامانای فوق لوس کن پسر دوست دیکتاتور بود :)))))

 

.

 

پیکسل بمون دادن.از این نوشته ها و پوشه ها و البته من انقدر هی درحال بدوبدو کردن بودم خوراکیاش بم نرسید همه رو

خوردن :( چون به مامان و بابام گفتم بزارین ثبت نام تموم شه میام میگیرم که نگرفتم :))))))

 

.

 

 

 

واااااااااااااااای جیغغغغغغغ یه چیز بس چندشی .

توی اون کنترل سلامت من چون واقعا قدم با مترای مختلف متفاوت اندازه گیری میشد از قد اصلیم یه پنج سانت پایین تر گفتم

که دروغ نشه اگه بخوان واقعا قدو بکشن.

بعد یه دختره با کفشی که پاشنه داشت و بازم از من یه دوسه سانتی کوتاه تر بود از قد اصلی من پنج سانت بلند تر گفت :|

ادم چقددددددر اغرااااااق کنننده :|

لنتی تو با کفش پاشنه بلند از من کوتاه تری :||||

دروغ تا چهههههه حد :|||||

 

 

 

.

 

کسی رو میشناسین که مثلا یه سال یعنی دوترم درسشو زودتر تموم کرده باشه ؟!

احتمالش هست درسته؟!

مثلا اگر همه واحدااااااارو حداکثر چیزی که هست بگیر ی و ترم تابستونم بگیری فک کنم دوترم زودتر تموم میشه نه؟!

 

 

.

 

 

اگن :

 

آی ام تایرد وری ماچ :(

 

 

 

مثلا من مثلا اون :)

 

من با یه اهنگ عاچقانه فوق غمگین نشستم برای هدفم گریه کردم :)))) خل شدم خل :)))

مثلا اونجایی از اهنگ که میگفت :

"گرمی نمیفهمی هنوز بعدا حالیت میشه با چی عوض کردی منو که عاشقت بودم :( "

خب داشتم به این فکر میکردم هدف لنتیم داره به من میگه :)))))) بعد هی نشستم لبام اینجوری :( برگشت .

یا اونجای اون کلیپ که مذکره داشت به مونثه میگفت : من هیچ کاری نکردم ! تو منو خرد کردی و رفتی .

بازم لبام برگشت :(

چون فکر کردم هدف لنتی ام بازم داره به من این جمله رو میگه :(

یا اون جای اهنگ که داشت میگفت :

"قلب تو اما پیچید به بازی توی خیالم ازت چی ساخته بودم ! تقصیر تو نیست من ساده بودمم "

اینجاش انگار من بودم داشتم به هدفم میگفتم :) که زر مر نزن من ساده بودم :| من ساده هستم :| تویی که پیچیده و بدبخت و نامردی :(

بعد...

توی یه ساعت ...

سه چهار تا نظر مختلف توی ذهنم رد میشه...

که بعد سریع عوض میشه...

فکر کنم دارم دچار چند قطبی بودن میشم :|

هیچی !

خلاصه اینکه !

این روزا بره و اینا...

بعدا یکی گفت چیزی بوده که واقعا واقعا بخوایش؟!

میگم اره همینی که :(

شد یا نشد !

حالا واقعا شد؟!

یا

نشد؟!

بشه ؟!

یا

نشه؟!

:)

ولش کنم :) میدونم میدونم میدونم ! هیچوقت هیچوقت هیچوقت خودمو دوست نخواهم داشت و هیچوقت از خودم راضی نخواهم بود !

ولی من لجبازم !

این روزام دارم لجبازی میکنم و میخوام پشت کنم به چیزی که از بچگی میخواستمش :) عشق بچگی پاکه

بزرگ میشه چون از بچگی بوده بازم پاکه فقط یکمی پخته میشه تجربه قاطیش میشه :)

ارزشمند تر میشه !

من با این ارزشمند میخوام مث یه ترسو و لب برگشته بای بای کنم؟

چیزی که میدونم هیچی دیگه رو نمیتونم مثل این بخوام !

میدونم تا اخر زخمش میمونه :(

ولی نمیشه دیگه :(

حس میکنم نمیشه :(

حس میکنم نمیتونم به خودم اطمینان کنم :(

چه برسه بخوام به بقیه قول بدم !

قول؟!

من خودم انقدر الان حساس و عصبی و زودرنج شدم که کسی حق نداره از من قول بخواد :)

من واقعا تو یه مرحله ایم که خیلی نفرت انگیز شدم :|

دم اونایی که تو این حال من منو بازم دوسم دارن گرم .

دم اونایی که تو این حال من خودشونو نشون دادن سرد.

چه چرت.

چه خز.

...

اهنگه دوباره میگه:

"بی معرفت رفتی چه بد جاموند دلم پیشت "

کی داره به کی میگه؟

هدفم که نرفته .

من رفتم.

من دارم میرم.

پس اون داره به من میگه :(

میگه حیف اون همه عشق و محبتی که از بچگی تو وجودت مثل  جوونه کاشتم  :)

منم میگم :

راست میگی حیف :)

 

پ.ن : شاید برای چند سال دیگه برسم بهش.  :)اون موقع سخت تره !

اون موقع احتمالش خیلی کمتره اما من فقط با همین امید این چند سالو میگذرونم.

شایدم برم پیش یه تراپیست بگم میشه یه کاری کنین ازش بدم بیاد؟ :))

 

پ.ن2: اها سین .قاف. بهم گفت : دختر جان اسب چموش زندگیتو رام کن.افسارشو بکش. بسه دیگه.

:)

چقدر ارامش صداشو دوست دارم :)

چقدر جایی که هست حقشه !

ولی خب حق من نیست :)

میدونم !

شاید بعدا باشه !

ولی فعلا نیست !

باید قبول کنم !

اگه قبول کنم !

امیدوارم قبول کنم !

شایدم امیدوار نیستم !

 

پ.ن 3 :رفتم دانشگاهو دیدم ! خوشگله ! مسئولاشم مهربون بودن :| همین :|

 

 

 

د سانز اف رگــنار :))))

 

 

 

 

زمزمه های شما سرباز و درون شما پادشاه است !

 

با یک پادشاه درست حرف بزنید .

 

 

پ.ن : خـا :| چون تو گفتی .

 

 

 

****

 

 

 

انقدر این مدت فیلم های وحشیانه پر از خون و خونریزی دیدم خواب هامم این مدلی شده :)

همش جنگه و یکی داره یکیو میکشه :)))

عنوان پست هم اشاره به یکی از این موارد وحشی بازی داره

وحشی بازی جذاب لنتی ادرنالین بالا برنده لبخند برانگیزنده با صدای بلند ها برو همینه لنتی لنتی لنتی :))))))

یعنی دیروز انقدر یه صحنه جنگ خفنی که داشتم میدیدم منو گرفته بود که بلند بلند داشتم حرف میزدم که اه الان

باید این کارو میکردی چرا گازش نگرفتی الان باید با تبرت میزدی تو سرش نه شکمش :) و .... !

بعد یهو سرمو برگردوندم دیدم خواهرم داره عاقل اندر سفیه نگام میکنه :)

هیچی دیگه بعدش بچه خوبی شدم :)

 

 

***

 

اگه یکی ازتون پرسید کی میتونه یه ماهه نود گیگ رو تموم کنه منو معرفی کنید :)

تموم !

:|

آی کنت بلیوایت :|

 

 

مستر پناهیان

 

 

 

 من در حالت خواب و بیداری با چشم هایی بس ورقلمبیده :

 

آقای پناهیان اینا  همش حرفه !  آدم اگر آدمه باید خودش آدم باشه :|

 

 

 

بعد سلسه جلسات قدرت روحی :|

 

:))))))))))

 

درک

 

 

_ بستت رسید

 

+ وای :) اخجون :)

 

_ مگه میخوای تاریخدان شی؟ اینو براچی گرفتی؟

 

+ چه ربطی داره ؟ :|

 

 

#مرا_رها_کنید#

 

 

 

*

 

یاد سینماتیک و اون رمز دیوونه کننده بخیر :)))))

 

 اگر کوفت ثابت  باشد :) کوفت لحظه ای = کوفت متوسط

 

:))))))))

 

 

*

 

 

من و اون

 

با دوستم  که دوسالی ازم بزرگتره بیرون یه بستنی فروشی نشسته بودیم داشتیم ابمیوه میخوردیم یه اقایی اومد ظرف

بستنیو از بچش بگیره بندازه سطل اشغال از دستش افتاد.یه پوفی گفت خم شد برداشتش داشت  میرفت به سمت سطل

دوباره از دستش افتاد خم شد برداشت و یه پاشم گذاشت رو شاسی سطل تا دهنه سطل بازشه.تا خواست بلند شه بندازه

دوباره افتاد :) یه چشم غره اساسی به پسرش رفت که نمیدونم چرا :/ مثلا میخواست بگه این ظرف تو دست من چیکار

میکنه؟ من کجام؟ اینجا کجاست؟ :)

بعد ظرفو برداشت بلند شد تا بندازه گوشیش زنگ خورد یهو هول شد پاش از شاسی جدا شد در ظرف بسته شد.

یه اه غلیظی گفت و یه فحشم به پشت خطیه و پسرش داد :))))

بعد دوباره خم شد ظرفو برداشت و محکم بالاخره انداخت تو سطل زباله :))))

دوستم از خنده پاشید کف زمین و گفت :

_این مثل منه هی کنکور میدم هی قبول نمیشم دوباره میدم باز نمیشم

 

:))))))))

 

 

 

************

 

 

پ.ن : عصبی نباشیم :)

اومده میگه این خانوما کارشون گریست واسه همینه سکته تو اقایون بیشتره دیگه هی تو خودشون میریزن :/ ولی اونا زنگ

میزنن به کلثوم و سکینه داستانو تعریف میکنن سر هرکدومم یه دل سیر گریه میکنن خالی میشن :/ اشک اشک اشک :/

گفتم :

اونا گریه میکنن مردا داد و فریاد میکنن :|

کدومش بهتره؟ :)))

 

جــــنـــگ

وسط یه جنگ بزرگ بودم .

یه شوالیه بودم.

از همه کوچیک تر به نظر میرسیدم و با دیدن هیکلاشون شمشیر توی دستام میلرزید اما وقتی شانسی بهشون میزدم میدیدم میتونستم

دفاع کنم :|

از این جنگ های 1000 سال پیش بود ! با کلاهخود و زره و شمشیر ! گفتم ! من شوالیه بودم :)

یه جنگ قدیمی تو یه خیابون امروزی ! خیابون محل زندگی قبلیم !!!!!

چند صد هزار نفر ادم توی هم بودن و صدای مزخرف برخورد شمشیرام میومد. تند رفتم سمت راست نه کوچه ای بود نه چیزی یهو رفتم

تو یه اتاق از خیابون.

اتاق یه تخت بزرگ داشت و کمدی که روش اینه داشت .دعا دعا میکردم کسی نیاد تو تا بخواد منو بکشه ! با تمام وجودم حس میکردم اگه

یکی از این هرکولا بیاد تو من حتی نمیتونم باهاش یه دست شمشیر بازی کنم :)

یکی اومد تو ! قیافش شکل یکی از این بازیگرای درجه سه بود که اسمشو الان نمیدونم !

بهم گفت شنیدم هرکی میاد زیر دستت زنده بیرون نمیره ( حالا منو میگی ؟! داشتم سکته میکردم :)) )

گفتم : نه بخدا شانسی بوده ( یعنی خاک بر سر ترسویم بکنند :) )

بعد شمشیرشو اورد بالا و یه قیافه لنتی خشمگینی به خودش گرفت و گفت : الان بهت نشون میدم شانسی یعنی چی :|

اقا سریع شمشیرو زدم رو ساعدش نبرید :( فک کنم خورد به زره اش یا من زور نداشتم.بعد اون هی میزد به من نمیخورد :| جل الخاق!

بعد یهویی گفتم بشکافم برم جلو زدم گلوشو بریدم :|


بعد مثل مختار یه چیز عریض رو گلوش ایجاد شد که خون فواره زد بیرون !

دهن اون بازیگره هم یه اه و اووهی ازش اومد بیرون با حرکت اهسته و من همچنان داشتم سکته میکردم.

بعد یکم گفتم برم بیرون اینجا قایم نشن الان همه ازم میترسن الکی بزار بترسن :)

اقا رفتم بیرون یکی دوتا شمشیر بازی کردم یهو دیدم مثل این صفحه بازی تو ذهنم باز شد ! انگار من تو بازی بودم زیرش ثانیه

شمار قرمز اومد :

3

گیج شدم ! یکی دو قدم برداشتم !

2

جونم تموم شده؟! دارم میمیرم ؟!

1

وای داره تو لب تاب فیلمام دانلود میشه کاش یکی بره قبل مردنم اونا رو استپ بزنه :(

0

و ســــیاهی مطلق ابدی !!!



بنگ بنگ بنگ !!!





پ.ن : :))))))))))


شلوغ


پسرخالمو بردن برای از این تستای هوش و اینا همه سوالا رو درست جواب داد :| فقط یکی رو نتونست :|

اونم اینکه نتونست گره بزنه گفت بلد نیستم :|

برای همینم 7 امتیاز ازش کم شد شد 43 از 50 :|

که اون خانومه میگفت نرمال بچه ها 28 ، 29 میارن خیلی گل بکارن یکی بوده 34 اینا اورده :|

من تازه معنی و دلیل این میزان گودزیلا بازیاشو فهمیدم :|

من دارم تو محدوده فضایی یه بچه فوق باهوش زندگی میکنم :|

با اون جلف بازیاش :/


***


من همیشه با کله میرفتم تو یه کاری :) یعنی از شروع نمیترسم اون وسطا یا اخراشه که ممکنه جا بزنم و بگم

دیگه نمیخوام !

الان وضعیتم جوری وخیمه که تو شروع دوباره یه کاری شدیدا میترسم :| هی عقبش میندازم :|

دارم ترسو و بدبخت میشم :(



***


یه دوست دارم :| که دوسشم دارم :| ولی شدیدا فضوله :)

یعنی دوستش اومد بهم گفت اع رفتی فلان جا چرا فلان کارو کردی؟ :|

چرا از هتل بیرون نمیومدی ؟ :|

اع با هم فیلم میدیدن ؟ :|

حتی بهم گفت میخواستی بری فلان پیتزا خوری ؟ :|

منو میگی :| همونجوری خشک موندم :|

ادم انقدر حرااااف :)))))

بعدم بهش گفتم یه بار دیگه خواست راجع به من چیزی بگه بگو برام مهم نیست بدونم این دختره داره چیکار

میکنه :|

خندید.



***


در راستای حسی که چند روزه پیدا کردم بابت دست فرمون خوبم نمیدونم امسال برم گواهینامه  رو بگیرم

یا بزارم سال بعد تابستون؟ چون امسال به اندازه کافی تابستون شلوغی دارم :(

تازه چند وقت دیگه باید برم تا غریق نجاتیم رو بگیرم میشه کلی کار تو روز :(

گواهینامه برا سال بعد ؟ :(


***


دوستم گفت برو فلان فیلم ر ببین :| یعنی من که به سلیقش اعتماد ندارم :| ولی انقدر اصرار کرد و کرد که

گفتم خا :| اقا رفتم دیدم نه تنها اصلا نخندیدم :| کلی ام بد بود :| یعنی من که  نمیرم با دوبله یه

فیلمی رو بگیرم :| 

ولی بهم تاکید کرد که نری با دوبله بگیریا اصلا صحنه نداره :|

گفتم خا :|

نمیدونم تعریفش از صحنه چیه ؟ :| تعریف من اشتباهه ؟ تعریف اون افتاب بالانس میزنه؟ کدامین ؟ :|

میدونین من چه فکری میکنم ؟ :)

فکر میکنم میخواست کرم بریزه و اذیتم کنه :| بی شخصیت :|

خودمم باورم نمیشد ولی یه جایی از فیلم انقدر یهویی یه چیزی رو نشون داد من سریع دستمو گذاشتم جلو

نمایشگر لب تاب نبینم :)))) یعنی خاااااک :)))) یعنی باید یکی ازم فیلم میگرفت :))) یه موجود خنده داری

شده بودم :)))

دوست بیخودم :|



***



نمیدونم شمام دلتون میخواد محکم بزنید پس سر یه دختر خوب خانواده داری که مثلا عاشق یه پسر ریش

کوسه ای نی قلیون بی مصرف هیز میشه یا فقط منم ؟  :|

خا تمام شد عزیزم :|

به فنا رفتنت مبارکت باشه :|

یعنی میدونین دخترا یه درجه ای دارن تو احساساتشون :| وقتی به اون حدی میرسن که دهن پسره کجه

مثلا فکش مشکل داره تو بهش بگی اون بگه نه فک به این صافی :|  این مرحله اوجشه  :|

خب یعنی دیوانگی :|

یعنی دیگه اینا نمیدونن چطوری عاشق باشن زدن به فاز دیوانگی :|

با اینا بحث نکنید :|

کوتاه نمیان بعد ضایع میشین :|




تیکه تیکه

1_وقتی حرم اونقدری خلوت میشه که من تو 45 مین سه بار میرم نزدیک اون فلزای خوشگل و محکم میگیرمشون :)






2_یکی پیام داد :) ولی دیر پیام داد :/ دیگه نمیخوام باش اشتی کنم :/ بره تو افق محو شه :/ !


3_یعنی مامانم دید من نه بازار باهاشون میام و نه هیچی میخرم توراه برگشت حرم گفت اع بیا از اینجا یه  چیزی بگیریم.منم که


حال نداشتم کلا چشم چرخوندم تو ویترین مغازه اون گوشه دیدم پیکسل میکسه گفتم یه دونه از اینا پس بگیریم . گفت خب بیا ببین


کدوم و اینا ؟! منم گفتم پیکسل جهاد ! که یهو پیکسل جهاد ر داشت :)) مثلا باید یه چیز غیر قابل دسترس ر میگفتم :/ جهاد در


دسترس بود :) خوشگله دوسش دارم :) ولی فک نکنم بمونه رو کولم :/ یعنی الان زدم :/ ولی از این پیکسلیا نیستم که :/


برش داشتم چیز غیر عادی نیست !






4_ دیالوگ فارست گامپ :


نمیدونم حق با مامان بود یا ستوان دن !


من نمیدونم که هر کدوم از ما سرنوشتی داریم یا اینکه همه ما فقط به شکل تصادفی روی یه نسیم شناوریم. ولی به نظرم هردوتا درستن.


شاید هردو دارن همزمان  اتفاق می افتن :)


کلی باهاش خندیدم :) یه جاهایی حس کردم چقدر خدا یکیو دوست داشته باشه خوبه :) بعدم با خودم فکر کردم چقدر اینکه خدا یه چیزی رو


به یکی نده میتونه با کلی چیز دیگه جبران کنه فقط کافیه دستشو ول نکنیم و امید داشته باشیم :) تهشم که گریم گرفت :(


تام هنکس :)) فوق العاده بود :)

Image result for ‫فیلم فارست گامپ‬‎



5_


_من خیلی الکی احساساتی ام :(


+کی ؟! تو ؟!


_اره :( هی باید سعی کنم نباشم :)


+تو اصلا احساساتی نیستی :) تو یه ادم ماست بی احساس پوکری !


_واقعا نیستم !


+هستی!


_پس  خیلی خوب خودمو قایم میکنم :) خوبه خوبه :)


+شایدم :/



6_ من اگه خدا بم میگفت چی می افریدمت ؟ میگفتم یا دلفین یا شاهین :))) چون عاشق ابم :)) چون عاشق اسمونم :))) قطعا دوباره انسان


نمیشدم :/ لوس :/



7_میرم تو لایوش برام دست تکون میده :) خارج میشم میگه به چه حقی خارج میشی ؟ :)))



8_همراه خودم کتاب اوردم  یه چیز جدید بخونم :/ اما دوباره دی جی سالینجر نوشته هاش منو خل کرد دوباره رفتم سراغ دشتش :/


جذاب لنتی :/



9_ کسی میدونه یکی یه فیلمو انلاین ببینه بیشتر ترافیک میره یا همونو دان کنه و ببینه ؟ :( یا اندازه همن ؟ :) سوال حل نشده ذهن دوستم :)



پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan