گودزیـــلای لــمـ ــیده بر ذهـن

کوری

 

نمیدونم کتاب "کوری" رو خوندین یا نه؟!

یا فیلمش؟!

کلا یه کرمی تو وجودم وول میخوره وقتی یه کتاب و فیلمش وجود داره :)))

یکم از اون میخونم بعد میرم تا همونجای فیلم رو میبینم و دوباره کتاب ادامه بعد میپرم رو فیلم و این روند ادامه داره تا تموم شه.

یعنی خل میشم ولی این کارو میکنم :)

سر فیلم و کتاب "سرگذشت ندیمه" هم همچین کردم :))))))

.

کوری اولین تجربه کتاب صوتی بود که داشتم :)

فکر نمیکردم خوشم بیاد یعنی فکر میکردم با کتاب در ابعاد کاغذ و فرم قدیمیش بیشتر حال میکنم تا مدلای جدیدش ولی

لذت بخش بود :)

طوری که فکر کردم ادبیات جهان صوتی جذابتر به نظر میرسه !

"تجربه جدید"    :)

 

*

 

این کتاب راجع به زمانی که همه به دلیل نامعلومی کور میشن به جز یه خانومی :) و این کوری مسریه ! و افرادی که کور

میشن قرنطینه میشن .

چقدر همزاد پنداری کردم باهاشون :|

یعنی دقیقا حس کردم ماهم همون ادمای کوری هستیم که مجبور به قرنطینه شدیم چون این بیماری یه بیماری ناشناخته و

مسریه :)

 

توصیه میشود :)

خصوصا بخاطر شباهتایی که این داستان با وضع الان جهان داره !

تو کتاب کوری بود.

تو دنیای واقعی کوید 19 :)

 

 

 

 

 

شبانه


1_ اونی که گفتم فکر کردم مردست خداروشکر زندست و اینا ! الان دوباره فکر میکنم مرده یا حداقل یه چیزیش شده :| مرز گرفته :))


2_همونقدری که دوست دارم  اونی که بعضی پستامو دیس میزنه بشناسم :) همونقدرم دوست دارم اونی که خاموش دنبال میکنه رو بدونم

فضول بازی دوست :))))))


3_چهل مین تردمیل در نوردیدم :) بعدم 10 مین دمبل زدم :) بعدم حلقه ! خب الان هیچی احساس نمیشه ! اما فردااااااا ! بخوابم پاشم

گرفتگی ها نمایان میشه :/ من میدونم دیگه !!!!!!!!!


4_لپ بچه ر گرفتم :| کشیدم و کشیدم و کشیدم :| تا جایی که یه صدای لوپی از تو دهنش در بیاد :| فک کنم اژیر خطر بود که اگه
یکم دیگه کشیدکی ادامه داشته باشه من پاره پوره میشم :| هیچی دیگه لپشو یواش ول کردم :(

5_عوضش محکم زدم رو رونش :))))))بعد دوتا کف پاشو گرفتم تند تند زدم به هم :)))) تا دست زدن یاد بگیره :|حالا اولین بار با
پاهاش :)) خلاق کی بودم من ؟ :)

6_بعضی ها چقدر بی معرفتن ؟ :( یا من بی معرفتم که اونا بی رگ شدن ؟ :(

7_جوری که عکس دوستم تو اینستاش با واقعیت متفاوته که من بهش گفتم عزیزم تو هیچ وقت رها نکن :) گفت چیو ؟ گفتم ارایش +
b16 ر :))

8_از اونجایی که نجم از بقیه ناراحته ولی داره از من خدافظی میکنه میخوام برم بقیه رو بکشم که ناراحتش کردن :| بیخودا :|

9_ چرا جو گیر شدم ؟ :( چرا جو گیر شدم و نوشتمو راجع بهش که توی دفتر خصوصیم نوشته بودم براش فرستادم ؟ :(
ای خدا :| من چقدر سادم :( بیخود :| وای اون کلمات مزخرف :| اون همه تعریف بیخود و الکی :| وای وای وای :| میخوام به قهقهرا
برم واقعا :|

10_ جوری که من دارم ته دلم میگم کاش این پیرمرد گوگولیه محرم بود تا لپشو میکشیدم کی داره از ته دل ارزو میکنه ؟ :(

11_نت ضعیفه خب؟! وسط دانلود یهو میزنه یک روز بعد دانلود میش:| یه فیلم 300 مگی یه روز بعد لنتی؟ :| ادم نباید بره واسه
خودکشی؟ :|

12_ایستگاه خاطره :

بچه که بودم همش تصور میکردم یکی که خیلی برام ادم خاصیه یه گوی خیلی عجیب و روشن و جادویی داره که همش داره منو نگاه
میکنه :) هرجا که میرم :) هرکاری میکنم :) برای همین تموم تلاشمو میکردم :) تموم زورمو میزدم با کلاس باشم :) چرت و پرت
نگم :) لباسای بد نپوشم :) از اونم بد نگم ! کلا راجع به اون حرفی نزنم که شک کنه :) اخ اخ اخ :) ژستایی که میگرفتم :))))
یه موجود کوچولوی خیال پرداز لنتی بودم که الان که بهش فکر میکنم میخوام خودمو بکشم :|

13 _ ایستگاه کتاب :

اگر تو پسر زاده شوی باز هم راضی خواهم بود.حتی شاید بیشتر از دختر بودنت.در اینصورت از خیلی از تحقیر ها و بردگی ها و
سواستفاده ها درامان میمانی .
مثلا اگر پسر زاده شوی ، کسی در تاریکی شب به تو تجاوز نخواهد کرد.
نباید حتما صورت زیبا داشته باشی تا در اولین نگاه مورد قبول واقع شوی.
وقتی با محبوبت هستی ناچار نیستی قضاوت های خصمانه ی اورا تحمل کنی.
هیچکس به تو نخواهد گفت "گناه" ان روزی شکل گرفت که حوا سیب ممنوعه را چید.
کمتر رنج میبری.

" به کودکی که هرگز زاده نشد "

14_ ایستگاه فیلم :

the six sense

15_ اتاقم مرتبه و من ارومم :)





تیکه تیکه

1_وقتی حرم اونقدری خلوت میشه که من تو 45 مین سه بار میرم نزدیک اون فلزای خوشگل و محکم میگیرمشون :)






2_یکی پیام داد :) ولی دیر پیام داد :/ دیگه نمیخوام باش اشتی کنم :/ بره تو افق محو شه :/ !


3_یعنی مامانم دید من نه بازار باهاشون میام و نه هیچی میخرم توراه برگشت حرم گفت اع بیا از اینجا یه  چیزی بگیریم.منم که


حال نداشتم کلا چشم چرخوندم تو ویترین مغازه اون گوشه دیدم پیکسل میکسه گفتم یه دونه از اینا پس بگیریم . گفت خب بیا ببین


کدوم و اینا ؟! منم گفتم پیکسل جهاد ! که یهو پیکسل جهاد ر داشت :)) مثلا باید یه چیز غیر قابل دسترس ر میگفتم :/ جهاد در


دسترس بود :) خوشگله دوسش دارم :) ولی فک نکنم بمونه رو کولم :/ یعنی الان زدم :/ ولی از این پیکسلیا نیستم که :/


برش داشتم چیز غیر عادی نیست !






4_ دیالوگ فارست گامپ :


نمیدونم حق با مامان بود یا ستوان دن !


من نمیدونم که هر کدوم از ما سرنوشتی داریم یا اینکه همه ما فقط به شکل تصادفی روی یه نسیم شناوریم. ولی به نظرم هردوتا درستن.


شاید هردو دارن همزمان  اتفاق می افتن :)


کلی باهاش خندیدم :) یه جاهایی حس کردم چقدر خدا یکیو دوست داشته باشه خوبه :) بعدم با خودم فکر کردم چقدر اینکه خدا یه چیزی رو


به یکی نده میتونه با کلی چیز دیگه جبران کنه فقط کافیه دستشو ول نکنیم و امید داشته باشیم :) تهشم که گریم گرفت :(


تام هنکس :)) فوق العاده بود :)

Image result for ‫فیلم فارست گامپ‬‎



5_


_من خیلی الکی احساساتی ام :(


+کی ؟! تو ؟!


_اره :( هی باید سعی کنم نباشم :)


+تو اصلا احساساتی نیستی :) تو یه ادم ماست بی احساس پوکری !


_واقعا نیستم !


+هستی!


_پس  خیلی خوب خودمو قایم میکنم :) خوبه خوبه :)


+شایدم :/



6_ من اگه خدا بم میگفت چی می افریدمت ؟ میگفتم یا دلفین یا شاهین :))) چون عاشق ابم :)) چون عاشق اسمونم :))) قطعا دوباره انسان


نمیشدم :/ لوس :/



7_میرم تو لایوش برام دست تکون میده :) خارج میشم میگه به چه حقی خارج میشی ؟ :)))



8_همراه خودم کتاب اوردم  یه چیز جدید بخونم :/ اما دوباره دی جی سالینجر نوشته هاش منو خل کرد دوباره رفتم سراغ دشتش :/


جذاب لنتی :/



9_ کسی میدونه یکی یه فیلمو انلاین ببینه بیشتر ترافیک میره یا همونو دان کنه و ببینه ؟ :( یا اندازه همن ؟ :) سوال حل نشده ذهن دوستم :)



شـلاق !


اندرو منزوی و یک انگیزه درونی !

ترنس فلچر مجنون دوشخصیتی !

اون اکادمی موسیقی المان نازی طور !

همه اینا میتونه توی یه فیلم جمع شه و دیوونه کننده به نظر برسه !

حتی اگه چند بار ببینی ... برای بار چندم... مو به مو !



فلچر_ بدترین جمله توی زبان ما اینه که : عالی بود !


و اسکار نقش مکمل باید مال بازیگر نقش فلچر میشد ! این حقی انکار نشدنی بود و هست !





#شلاق#

#whiplash#


Related image

پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan