من با یه اهنگ عاچقانه فوق غمگین نشستم برای هدفم گریه کردم :)))) خل شدم خل :)))
مثلا اونجایی از اهنگ که میگفت :
"گرمی نمیفهمی هنوز بعدا حالیت میشه با چی عوض کردی منو که عاشقت بودم :( "
خب داشتم به این فکر میکردم هدف لنتیم داره به من میگه :)))))) بعد هی نشستم لبام اینجوری :( برگشت .
یا اونجای اون کلیپ که مذکره داشت به مونثه میگفت : من هیچ کاری نکردم ! تو منو خرد کردی و رفتی .
بازم لبام برگشت :(
چون فکر کردم هدف لنتی ام بازم داره به من این جمله رو میگه :(
یا اون جای اهنگ که داشت میگفت :
"قلب تو اما پیچید به بازی توی خیالم ازت چی ساخته بودم ! تقصیر تو نیست من ساده بودمم "
اینجاش انگار من بودم داشتم به هدفم میگفتم :) که زر مر نزن من ساده بودم :| من ساده هستم :| تویی که پیچیده و بدبخت و نامردی :(
بعد...
توی یه ساعت ...
سه چهار تا نظر مختلف توی ذهنم رد میشه...
که بعد سریع عوض میشه...
فکر کنم دارم دچار چند قطبی بودن میشم :|
هیچی !
خلاصه اینکه !
این روزا بره و اینا...
بعدا یکی گفت چیزی بوده که واقعا واقعا بخوایش؟!
میگم اره همینی که :(
شد یا نشد !
حالا واقعا شد؟!
یا
نشد؟!
بشه ؟!
یا
نشه؟!
:)
ولش کنم :) میدونم میدونم میدونم ! هیچوقت هیچوقت هیچوقت خودمو دوست نخواهم داشت و هیچوقت از خودم راضی نخواهم بود !
ولی من لجبازم !
این روزام دارم لجبازی میکنم و میخوام پشت کنم به چیزی که از بچگی میخواستمش :) عشق بچگی پاکه
بزرگ میشه چون از بچگی بوده بازم پاکه فقط یکمی پخته میشه تجربه قاطیش میشه :)
ارزشمند تر میشه !
من با این ارزشمند میخوام مث یه ترسو و لب برگشته بای بای کنم؟
چیزی که میدونم هیچی دیگه رو نمیتونم مثل این بخوام !
میدونم تا اخر زخمش میمونه :(
ولی نمیشه دیگه :(
حس میکنم نمیشه :(
حس میکنم نمیتونم به خودم اطمینان کنم :(
چه برسه بخوام به بقیه قول بدم !
قول؟!
من خودم انقدر الان حساس و عصبی و زودرنج شدم که کسی حق نداره از من قول بخواد :)
من واقعا تو یه مرحله ایم که خیلی نفرت انگیز شدم :|
دم اونایی که تو این حال من منو بازم دوسم دارن گرم .
دم اونایی که تو این حال من خودشونو نشون دادن سرد.
چه چرت.
چه خز.
...
اهنگه دوباره میگه:
"بی معرفت رفتی چه بد جاموند دلم پیشت "
کی داره به کی میگه؟
هدفم که نرفته .
من رفتم.
من دارم میرم.
پس اون داره به من میگه :(
میگه حیف اون همه عشق و محبتی که از بچگی تو وجودت مثل جوونه کاشتم :)
منم میگم :
راست میگی حیف :)
پ.ن : شاید برای چند سال دیگه برسم بهش. :)اون موقع سخت تره !
اون موقع احتمالش خیلی کمتره اما من فقط با همین امید این چند سالو میگذرونم.
شایدم برم پیش یه تراپیست بگم میشه یه کاری کنین ازش بدم بیاد؟ :))
پ.ن2: اها سین .قاف. بهم گفت : دختر جان اسب چموش زندگیتو رام کن.افسارشو بکش. بسه دیگه.
:)
چقدر ارامش صداشو دوست دارم :)
چقدر جایی که هست حقشه !
ولی خب حق من نیست :)
میدونم !
شاید بعدا باشه !
ولی فعلا نیست !
باید قبول کنم !
اگه قبول کنم !
امیدوارم قبول کنم !
شایدم امیدوار نیستم !
پ.ن 3 :رفتم دانشگاهو دیدم ! خوشگله ! مسئولاشم مهربون بودن :| همین :|
- تاریخ : چهارشنبه ۲۷ شهریور ۹۸
- ساعت : ۲۳ : ۰۵
- |
- نظرات [ ۲ ]