گودزیـــلای لــمـ ــیده بر ذهـن

قفس میمونا


یه دور خیز...تند کردن قدما و .... !


پرت کردن خودش روی قفس میمونا.سر همه که برگشت سمتمون کلاه کاپشنشو کشیدم.


میمونا بالا و پایین پریدن.


اون داشت براشون زبون درمی اورد که بیشتر جیغ بزنن :/


من داشتم سعی میکردم چهرمو پوکر حفظ کنم.


چپ و راست رفتنش و عمو پورنگ بازیش برای میمونا دیگه غیر قابل تحمل بود.


کلاشو کشیدم.


چندتا پسر خندیدن و یه چیزی گفتن.


و من فکر میکردم چرا باهاش اومدم بیرون ؟!


تجربه شد.


چه تجربه ی گهر باریــــــــــــــــــــــــــ :/


آی هــــــــــیت !




****




پرتو کیانی
۰۶ ارديبهشت ۹۸ , ۰۷:۵۹
عزیزم^...^

پاسخ :

:)
ŇãşíМ ĶĥăŅŭМ
۱۲ ارديبهشت ۹۸ , ۱۵:۳۸
چرا اون پست اخریتو نمیشه نظر گذاش؟کلی خندیدم :))

و خب مثه پرتو کیانی در حین خوندن گفتم عزیزمممم ^____^

عخی بیا ماچت کنم :*

حس نرسیدن به چی :/


پاسخ :

:)))

^_^

:*

نرسیدن یه یه تابستون راحت و اینا :))))
جناب منزوی
۱۹ ارديبهشت ۹۸ , ۱۴:۳۹
سلام
تجربه ی وحشتناکی بود :))
طاعات و عبادت قبول باشه

پاسخ :

سلام.

بلـــــه :))

همچنین برای شما
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan